خط عربی
خط عربی
میتوان گفت خط عربی نیز با واسطه خط نبطی از خط آرامی به وجود آمدهاست. خط عربی به اجمال بنابر گفته جرجی زیدان چنین است.[۱۹]
اعراب حجاز مدرکی دال بر خط و سواد داشتن خود ندارند، ولی از اعراب شمال و جنوب حجاز آثار کتابت بسیاری بدست آمدهاست که معروفترین ایشان، مردمان یمنهستند که با حروف مسند مینوشتند و دیگر نبطیهای شمال، که خطشان نبطی است. مردم حجاز که بر اثرصحرانشینی از کتابت و خط بی بهره ماندند، کمی پیش از اسلام به عراق و شام میرفتند و بطور عاریت از خط عراقیان و شامیان استفاده میکردند و وقتی به حجاز میآمدند، عربی خود را با حروف نبطی یا سریانی و عبرانیمینوشتند.
خط سریانی و نبطی بعد از فتوحات اسلام نیز میان اعراب باقی ماند. خط کوفی در کوفه و حیره سریانی و خط نسخ، در مکه ومدینه از خط نبطی اقتباس شدهاند. گونهای از خط نسخ برای نوشتن آثار زبان خوارزمی که یکی از زبانهای ایرانی شرقی است به کار رفتهاست. ایرانیان نیز در سدههای نخستین پس از اسلام با افزودن حروف فارسی به الفبای عربی، خط فارسی را بر مبنای نسخ پایهگذاری کردند و سپس خط نستعلیق و خط شکسته و دیگر خطوط ایرانی ابداع شد.
مورخین درباره شهری که خط از آنجا به حجاز آمده، اختلاف نظر دارند وبقول مشهور خط سریانی از شهر قدیمی انبار به حجاز آمدهاست. برخی نیز میگویند مردی بنام بشربن عبدالملک کندی برادر اکیدربن عبدالملک فرمانروای دومةالجندل، آن خط رادر شهر انبار آموخت و از آنجا به مکه آمده صهباء دختر حرب بن امیه، یعنی خواهر ابوسفیان (پدر معاویه) را به زنی گرفت و عدهای از مردم قریش نوشتن خط سریانی رااز بشربن عبدالملک آموختند. هنگامی که اسلام پدید آمد، بسیاری از قریش که در مکه بودند، خواندن و نوشتن میدانستند تا آنجا که پارهای گمان کردند حرب بن امیه اول کسی بود که خط سریانی را به حجاز آورد.
بدین ترتیب، پس از آمدن اسلام، عربهای حجاز با نوشتن آشنا بودند، ولی عده کمی از آنها نوشتن میدانستند که برخی از آنان، از بزرگان صحابه شدند. علی بن ابیطالب، عمربن خطاب و طلحةبن عبیداللّه از این گروه بودند. پس از اسلام، تاریخ خط عربی را میتوان کاملاً وابسته به کتابت قرآن دانست. در زمان خلفا و پس از آن در زمان بنی امیه، قرآن را بخط کوفی مینوشتند و مشهورترین قرآن نویس بنی امیه، مردی بود بنام قطبه که بسیار خوشخط بود. او خط کوفی را با چهار قلم مینگاشت.
در اوائل حکومت عباسیان، خطاط دیگری بنام ضحاک بن عجلان بود که چند قلم بر چهار خط قطبه افزود و پس از او اسحاق بن حماد و دیگران نیز چیزهایی اضافه کردند تا آنکه در اوایل دولت عباسی دوازده قلم خط بشرح زیر معمول بود: ۱- قلم جلیل ۲- قلم سجلات ۳- قلم دیباج ۴- قلم اسطور مار کبیر ۵- ثلاثین ۶- قلم زنبد ۷- قلم مفتح ۸- قلم حرم ۹- قلم مد مرآت ۱۰- قلم عمود ۱۱- قلم قصص ۱۲- قلم حرفاج.
در زمان مأمون نویسندگی اهمیت پیدا کرد و نویسندگان در نیکو ساختن خط به مسابقه پرداختند و چندین قلم دیگر بنام قلم مرصع، قلم نساخ، قلم رقاع، قلم غبارالحلیه، قلم ریاسی[۲۰] پدید آمدند. درنتیجه، خط کوفی به بیست شکل درآمد.
اما خط نبطی یا نسخ، بهمان شکل سابق در میان مردم و برای تحریرات غیررسمی معمول بود تا آنکه ابن مقله (م ۳۲۸ ه. ق) خطاط مشهور با نبوغ خود خط نسخ را بصورت نیکویی درآورد و آنرا جزو خطوط رسمی دولتی قرار داد و خطی که امروز معمول است، همان خط اصلی ابن مقله میباشد. او اقلام ستّه (شش قلم) شامل ثلث، نسخ، محقق، توقیع، رقاع و ریحان را وضع نمود. این اقلام به خطوط اصول نیز مشهورند. برخی میگویند، ابن مقله خط نسخ را از خط کوفی استخراج کردهاست، ولی واقع آنست که خط کوفی و نبطی هر دو از اوایل اسلام معمول بوده و چنانکه گفته شد، کوفی را برای کتابت قرآن و امثال آن بکار میبردند و نبطی در مکاتبات رسمی استعمال میشد. با اصلاحاتی که ابن مقله در خط نسخ نمود، آن را برای نوشتن قرآن شایسته و مناسب ساخت.
در نمایشگاه خط قدیمی عربی در کتابخانه سلطنتی سابق، قباله نکاحی موجود بود که به تاریخ ۲۶۴ ه. ق. روی پوست درازاندامی تحریر شده بود و صورت عقدنامه را به خط کوفی مرتبی نوشته بودند و گواهان با خط نسخ بسیار مغشوش زیر عقدنامه را امضاء کرده بودند و همین دلیل است که ابن مقله در خط نسخ اصلاحاتی نمود، بقسمی که برای تحریر مصحف قرآن شایسته شد.
به مرور زمان، خط نسخ نیز فروعی پیدا کرد. در قرن هفتم یاقوت مستعصمی در مورد اقلام خط، ابتکاراتی بخرج داد و مخصوصاً ثلث را به زیباترین شکل درآورد در واقع این خطوط توسط وی ظهور کرد؛ و بطور کلی دو خط نسخ و کوفی در کتابت عربی معمول گشت. این دو خط ریشه تمام خطهای اسلامی هستند. خط محقق از کوفی استخراج شد و نزدیکترین خط به کوفی است. محقق را پدر خطوط و ثلث را مادر خطوط مینامند.
همینطور خطاطان بسیاری بوجود آمدند و کتابها و رسالههایی درباره خط و خطاطی پرداختند.